چکامه های ماندگار
زاییده افکار شاعران
میان آفتاب های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
نگاهت شکست ستمگری ست -
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست ..
برچسبها: احمد شاملو
در فراسوی مرزهای تنم
تو را دوست میدارم.
در آن دوردستِ بعید
که رسالتِ اندامها پایان میپذیرد
و شعله و شورِ تپشها و خواهشها
بهتمامی
فرومینشیند
و هر معنا قالبِ لفظ را وامیگذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایانِ سفر،
تا به هجومِ کرکسهایِ پایاناش وانهد...
در فراسوهای عشق
تو را دوست میدارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهایِمان
با من وعدهی دیداری بده..
برچسبها: احمد شاملو
تکه کلامش بود ؛
فرق نمی کرد موقع سلام یا وقت خدا حافظی ، می گفت
" تنور دلت گرم ..."
معنی این جمله را بعدها فهمیدم ...
هر جا که از دلم مایه گذاشتم
و اتفاق خوبی افتاد یاد حرفش افتادم
انگار تنور دلت که گرم باشد
نان مهربانی اش را می خوری
هرچه دلت گرمتر ، مهربانی ات بیشتر و روزگارت آبادتر است .
تنور دلت گرم ...
برچسبها: احمد شاملو
چندان دخیل مبند که بخشکانی ام از شرم ناتوانی ی خویش
درخت معجزتی نیستم
تنها یکی درخت ام
نوجی در آبکندی
و جز این ام هنری نیست
که آشیان تو باشم
تخت ات و
تابوت ات .
یادگاریم و خاطره اکنون . ـــ
دو پرنده
یادمان پروازی
و گلویی خاموش
یادمان آوازی .
برچسبها: احمد شاملو
Design By : Pichak |