چکامه های ماندگار

زاییده افکار شاعران

 

از من گذر تنهاییَم را دوست دارم
غُدم ولی خودخواهیَم را دوست دارم

آثارِ عشقش همچنان در جانِ من هست
مستم از آن شیداییَم را دوست دارم

هر هدیه ای آورده بود پس دادم اما
آن ژاکتِ اُخراییَم را دوست دارم

دیگر پشیمانی ز حالِ ما گذشته
تُندی نکن رسواییَم را دوست دارم

از شور بختی شُهره ی این مردمانم
دیوانه ام ناکامیَم را دوست دارم

حالم تغیّر دارد از این بی خودی ها
این حالتِ دریاییَم را دوست دارم

با ما دگر کاری ندارد زندگانی
چون پوچیِ دنیاییَم را دوست دارم

گفتی چه کردی با خودت از بی قراری؟
گفتم که این بی تابیم را دوست دارم

گفتی که او قدرِ جنونت را نداند
گفتم که بی لیلاییَم را دوست دارم

با من نگو دست از خیالش برکشم چون
آن دلبرِ هرجاییَم را دوست دارم !

دیگر برایش آن فلانی گشته ای تو
حتی همین گمنامیم را دوست دارم

 

 


برچسب‌ها: محسن محمودنیا
نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۰ساعت 23:24 توسط بهاره"ک"|


آخرين مطالب
» 
» 
» 
» 
» 
» 
» 
» 
» 
» 


 Design By : Pichak