چکامه های ماندگار
زاییده افکار شاعران
معنیشناسی «یار» و «داف»
«یار» یک زنگ کهن دارد. آدم احساس میکند این واژه از گذشته میآید و مثلاً از سنت ادبیات فارسی گرفته شده است. تصویرِ یار مینیاتوری است: اثیری است و پر از ناز و کرشمه. شفیعی کدکنی میگوید معشوق شعر کهن سادیست (دیگرآزار) و عاشق شعر کهن مازوخیست (خودآزار) است. او «ناز» دارد و این «نیاز»؛ و عاشق از ستمی که معشوق به او میکند، لذت میبرد. اما مهترین ویژگی معنیشناختی «یار» این است که در دسترس نیست. یار، به این دلیل یار است که حاضر نیست. ارزشش در نبودنش است. اصلیترین مفهوم مربوط به یار «فراق» است.
«داف» اما، طنینی جدید دارد. این واژه سابقهای در ادبیات کهن ما ندارد. تازه وارد زبان روزمرهی ما شده است. مینیاتوری نیست، بلکه فانتزی است. در توصیفش بیشتر از ظاهر او گفته میشود: از لباس و چهره و اندامش. اما مهمترین ویژگیاش این است که به دست میآید. اگر در دسترس نباشد فراموش میشود. کسی پنجاه سال در سوگ از دست دادن یک داف نمینشیند. اگر «یار» نماد وحدت معشوق است، «داف» نماد کثرت و تنوع آن است. دافی که به دست نیاید داف نیست. هیچ است. مهمترین مولفهی معناشناختی داف «وصال» است.
ترانهی فارسی از «یار» گذر کرده و به «داف» رسیدهاست. این مختص رپ نیست. حتی مختص شعر و موسیقی هم نیست. فراگیرتر است. خوب و بدش و جنبهی اخلاقی یا دینیاش را در جای دیگری بررسی میکنم. اینجا مسئلهای دیگر مطرح است: گویی از پارادایم «فراق»، به پارادایم «وصال» پاگذاشتهایم.
برچسبها: شهریار خسروی
Design By : Pichak |