چکامه های ماندگار
زاییده افکار شاعران
روزی، در پَستوی اتاقِ پدربزرگم ورقی فرسوده یافتم، به خط ، پدربزرگم؛ کوچک بودم، به سختی نوشته را خواندم. اما هیچ معنائی فهم نکردم .مگر روزی که، زخم جهل را، در جانِ خویش دانستم. پدربزرگم نوشته بود: تا زمانی که باغِ وجودِ خود را، مأوای درازگوشان کرده ای، پَرندۀ جانت، شعورِ هیچ پروازی را، فهم نخواهد کرد.
برچسبها: میثرا اشوان
نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۸ساعت
1:6 توسط بهاره"ک"|
Design By : Pichak |